عشق محكوم به تبعید به دورترین نقطه مغز شده بود، یعنی فراموشی، قلب تقاضای عفو عشق را داشت، ولی همه اعضا با او مخالف بودند!!! قلب شروع كرد به طرفداری از عشق، آهای چشم مگه تو نبودی كه هر روز آرزوی دیدن اونو داشتی؟ ای گوش مگه تو نبودی كه در آرزوی شنیدن صداش بودی؟ و شما پاها كه همیشه آماده رفتن به سویش بودید، حالا چرا اینچنین با او مخالفید؟
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/11/02 - 23:35